برای خیلی از پدرها و مادرها پیش آمده است که جایی به مهمانی بروند، و بچههای مرتب و منظم دوستانشان را ببینند که مؤدبانه به دیگران سلام میکنند، آرام کنار پدر و مادرشان مینشینند و بدون خجالتزدگی، شعرهای قشنگ میخوانند. و بعد با اندوه و شرم، به بچههای خودشان نگاه کنند که از در و دیوار آویزانند، مثل جنزدهها فریاد میکشند و با لباسهای کثیف اینطرف و آنطرف میدوند. این پدر و مادرها با خودشان میگویند بیتردید باید راهی وجود داشته باشد. باید تکنیکها یا مهارتهایی باشد که بچههایمان را سربهراه کند و آنها را در مسیر موفقیت و افتخار بیاندازد.
آلیسون گوپنیک، استاد روانشناسی دانشگاه برکلی که دهها سال دربارۀ رشد کودکان تحقیق کرده است، در کتاب تازهاش توضیح میدهد که چرا باید دقیقاً به همین بچههای شلوغکار و کثیف افتخار کرد.
گوپنیک در فصل «در ستایش شلختگی» مینویسد:
ایدۀ اصلی و علمی این کتاب این است که پاسخ در بینظمی نهفته است. کودکان مسلماً به طرز انکارناپذیری نامرتب و شلختهاند. اجر پدر و مادر بودن هر چه باشد، نظم و ترتیب نیست. در واقع، زمانی که در جستوجوی مداوم برای یافتن کمکهزینۀ دانشگاهی بودن، به این فکر میکردم که آیا میتوانم ارتش را متقاعد کنم که از بینظمی کودکان نوپا برای ساخت سلاح استفاده کند؟ آن را علیه ارتش دشمن به کار گیرید، آنها به سختی خواهند توانست صبحگاه از خانه خارج شوند، چه برسد به اینکه بخواهند نظم را در میدان جنگ حفظ کنند.
دانشمندان بهجای شلختگی از کلمات دیگری استفاده میکنند: تغییرپذیری، تصادفی عملکردن، شلوغی، بینظمی، غیرمترقبهبود. یک سنت دیرینه که پیشینۀ آن به فلاسفۀ عقلگرای یونان بازمیگردد، این بینظمیها را دشمن دانش، پیشرفت و تمدن میداند. اما سنتی دیگر، که سابقۀ آن به رمانتیکهای قرن نوزدهمی بازمیگردد، بینظمی را سرچشمۀ آزادی، ابتکار و خلاقیت میداند. رمانتیکها دوران کودکی را ستایش میکردند؛ چون از نظر آنها کودکان نمونهای اصیل از فضایل آشفتگی هستند